امروزه عملکرد مناسب صنایع هر کشور در پیشرفت و توسعه اقتصادی آن نقش موثری را ایفا می کند. این مسئله در مورد کشور های در حال توسعه شکل دیگری دارد و بخش کشاورزی نیز مانند بخش صنعت نقش مهمی را در توسعه این کشورها ایفا مینماید.
بنابراین نیاز به تحقیق و توسعه در صنعت و کشاورزی عامل مهم در رشدو وتوسعه اقتصادی کشورها میباشد. این نیاز در کشور ایران نیز همگام با رشد اقتصادی و صنعتی به شدت احساس میگردد. بدین منظور بررسی همه جانبه در جهت تشخیص نقاط ضعف و قوت صنایع چوب و کاغذ کشور و رفع نواقص موجود در این صنعت میتواند راهگشایی برای حل این مسائل باشد.
چالشهای فراروی صنایع چوب و کاغذ کشور همانند چالشهای بخش تولید و صنعت در کشور میباشد، برخی از این چالشها و راه کار ها به شرح زیرند.
یکی از شرایط لازم برای کاهش هزینه ها و رشد اقتصادی، آموزش پایه فراگیر است. تجارب کشور هایی مانند آلمان، فرانسه و انگلستان در دهه های گذشته نیز مبین همین امر است. طبق پژوهشهای صورت گرفته، ارتباط معناداری میان بهره وری اقتصادی و سرمایه گذاری در حوزه آموزش پایه در کشورهای در حال توسعه وجود دارد. این پژوهشها نشان می دهند که حدود یک چهارم تا نیمی از اختلاف میان بهره وری کشاورزی به تفاوت سطح تحصیلات نیروی کار انسانی مربوط است. به طور کلی در کشورهای صنعتی، سرمایهگذاری در آموزش پایه، پیش نیاز رشد اقتصادی شناخته شده و مبحث« اقتصاد یادگیری»نیز در همین زمینه مطرح شده است. مطالعاتی که سازمان همکاری اقتصادی و توسعه انجام داده، نشان میدهد که حدود یک چهارم رشد اقتصادی به نوعی به میزان تحصیلات نیروی کار انسانی بستگی دارد.
بررسیهای گوناگونی در باره ارزش اقتصادی آموزش انجام شده است که در آن به همبستگی بین با سوادی و توسعه اقتصادی پرداخته و بر اهمیت آموزش پایه تاکید شده است. به هر حال گرایشهای دهه ۱۹۶۰ به سوی استقلال سیاسی و اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و نیز پیشرفتهای تکنولوژیکی در کشور های توسعه یافته، نیاز به مهارتها و مهارت آموزی پیشرفته را در کانون توجه قرار داده که خود موجب تاکید بر آموزش و توسعه نیروی کار کاملا مجرب بوده است. فراهم آوردن دانش و مهارتهای مورد نیاز نیروی کار آتی یکی از مستقیم ترین و بدیهی ترین راه هایی است که میتواند به اصلاح الگوی مصرف منابع محدود و توسعه اقتصادی کمک کند. نیروی انسانی یکی دیگر از عوامل کلیدی و انکار ناپذیر در توسعه اقتصادی و اجتماعی هر کشور است.کمبود نیروی انسانی، چه از لحاظ تعداد و چه از لحاظ نوع و کیفیت از مهمترین تنگناهای توسعه اقتصادی و توسعه پایدار به شمار می رود. بنابراین در بخش صنایع چوب و کاغذ در صورتی می توان به رشد مداوم اقتصادی دست یافت که آموزش افراد در صدر برنامه ها قرار گیرد.
امروزه نیاز به مدیران لایق بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. مهمترین نکته در علم مدیریت این است که مدیران اغلب نیازمند شناخت شیوه غالب و نوع مدیریت خود هستند، تا زمینه مناسب برای مدیر کارآمدشدن آنها فراهم آید. در گام بعد ضروریست مدیران شناخت کافی از کارکنان خود و نیازهای آنها داشته باشند و با مشارکت کارکنان خود به بهبود دائمی فرایندها و برآورد خواسته ها و انتظارات مشتریان و ارباب رجوع همت گمارند. از سوی دیگر کارکنان یک سازمان نیز باید به شیوه مدیریت مؤسسه خود آگاهی یابند تا موفقیت سازمان را در روند فعالیت آن تضمین کنند، زیرا شناخت نحوه مدیریت یک مدیر توسط کارکنان زمینه ساز بازدهی و اثربخشی بیشتر برای رسیدن به اهداف سازمان خواهد شد. در این راستا سقراط نخستین فردی بود که مدیریت را فرایندی اجتماعی تعریف کرد که متضمن یک سلسله وظایف، فعالیت ها و روابط متقابل افراد است. از این رو مدیران کارآمد کسانی هستند که همواره می کوشند تا در شیوه رهبری شان دارای ارزش ها و عقاید و انتظامات ارزشمند باشند. از همین رو مدیران با تجربه باید در همه سطوح تربیت کنندگان ماهری باشند تا توانایی کافی برای ایجاد نظم بدون تنبیه در سازمان را داشته باشند. کارشناسان علم مدیریت بر این باورند که جهت ارائه مدیریت موفق و کارآمد، مدیران باید به این نکات پایبند باشند: ۱- از صرف وقت زیاد بر روی جزئیات اجتناب کنند. ۲- در آگاهی دادن به کارمندان کوتاهی نکنند. ۳- از مهم جلوه دادن موقعیت خود بپرهیزند. ۴-از ایجاد موقعیت های ناراحت کننده و بی انگیزه شدن کارمندان نسبت به کار خودداری کنند. ۵- به گونهای رفتار نمایند که مورد احترام کارکنان قرار گیرند. ۶- از پیگیری کارها به تنهایی اجتناب کنند. ۷- برای رویاروئی با حوادث غیرمترقبه آمادگی داشته باشند. ۸- شرایطی را در سازمان فراهم آورند که کارکنان مسئول و پاسخگوی اعمال خود باشند. ۹- تمامی رویدادها در سازمان ثبت شوند. ۱۰- در مورد اطلاعات محرمانه کارمندان باید رازدار آنها باشند. ۱۱- برای تقویت بنیه سازمانی درصدد کسب حمایت از منابع مختلف باشند. ۱۲-با کارکنان همانگونه رفتار کنند که مایلند با آنها رفتار شود. ۱۳- بین مدیر بودن و دوست بودن تعادل برقرار کنند. ۱۴- بین کارمندان تبعیض قائل نشوند. ۱۵-کارمندان را از مقررات آگاه نمایند و در صورت نیاز قوانین و مقررات را مورد تجدید نظر قراردهند. ۱۶- از رویدادهای مقطعی به منظور یادگیری و تجربه اندوزی بهره بگیرند. ۱۷-کارکنان خود را برای ارائه پیشنهادات جهت ارتقاء سازمان ترغیب نمایند.
در نگرش سنتی مدیریت، برنامهریزی نقطه شروع تمامی حرکتها در یک سازمان میباشد، به طوری که اهمیت آن از گذشته دور برای تمام مدیران و کارشناسان آشکار گردیده و این وظیفه را اساسیترین وظیفه مدیریت دانستهاند. در همین راستا سیر تحول سازمانها از صورت ساده به پیچیده و با فرآیندهای بیشمار و تحولات عظیم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تکنولوژیکی به ویژه در دهه اخیر باعث بروز صحنههای جدید و نگرشهای نوین به این مقوله گردیده و بر همین اساس برنامهریزی در مدیریت همگام با تحولات جوامع بشری در قالب شیوهها، نگرشها و رویکردهای مختلفی مطرح گردیده است.
مباحث جدید مطرح شده در مدیریت به معنی منسوخ شدن روشهای قدیمی نیست، بلکه حاکی از جنبههای تکاملی است که میتوان در سازمان از آن بهرهبرداری کرد. در نگرش نوین، مباحث برنامهریزی راهبردی در سازمانها مطرح گردید که گام مهمی در جهت تحقق و دستیابی به اهداف سازمانها میباشد.برنامه استراتژیک سندی است که چشمانداز، ماموریت، اهداف و استراتژیهای آینده یک سازمان را به همراه مجموعه منابع مورد نیاز جهت اجرای موفق آنها مشخص میسازد و میتواند آرزوهای محال یک سازمان را به حقیقت مبدل سازد. سازمانهایی که برنامه استراتژیک دارند نسبت به سازمانهایی که چنین برنامهای را تهیه نمیکنند با احتمال بیشتری به آنچه میخواهند میرسند.
جهان امروز بی تردید ویژگی های خاصی دارد که عمده ترین آنها عبارتند از: تغییرات پرشتاب،جابه جایی شدید در قدرت، پیچیدگی فزاینده،رقابت روز افزون وافزایش شدید تولید دانش. این موارد باعث شده اند که هیئت مدیره سازمانها هر چه بیشتر در معرض خطر قرار بگیرند و یافتن راه و چاره به عنوان دغدغه فکری همیشگی برای مدیران مطرح باشد.آنان باید تلاش کنند تا بیش از دیگران محصول یا خدمات مشتری مورد نظر خود را با تمام ویژگی های مورد نظر او ارائه دهند. از سوی دیگر، آنچه که سازمانها به عنوان مزیت رقابتی در مقابل سایر رقبا برای خود در نظر می گیرند، به سرعت توسط دیگران تقلید شده و از اهمیت آن کاسته می شود. لذا مدیران و سازمانها دیگر نمی توانند با ساختار و روشهای متداول ادامه حیات دهند. آنان مجبورند که به سوی تحول، تغییر ساختار و روشها و به عبارتی، تحول سازمانی روی بیاورند، چرا که سازمان با تغییر و تحول می تواند در مقابل رقباو محیط پرشتاب بیرونی مقاومت کند. سازمان به عنوان یک سیستم اجتماعی باز که به طور دائم با محیط خود در تعامل است، عمل می کند و آنچه که در مسیر تحول سازمانی می تواند بسیار مهم و پر اهمیت تلقی شود و موفقیت تغییر و تحول را میسر کند، وجود نیروی انسانی خلاق،نو آور و کارآفرین است. سازمان باید عوامل زمینه سازی مانند حمایت مدیریت،تفکر استراتژیک کار آفرینی، ساختار مناسب کارآفرینی و فرهنگ کار آفرینی و همچنین بستر های مناسب مانند: سبک رهبری مناسب، کار تیمی، تصمیم گیری درست،بهره گیری از تکنولوژی اطلاعاتی مناسب، بها دادن به اموزش یادگیری و… را در خود فراهم آورده یا به وجود آورد تا کار آفرینان از طریق تخریب خلاق باورها و روشهای موجود در فرآیند ها و محصولات کهنه، روش ها،فرایند ها،محصولات و خدمات جدیدی به وجود آورند که زمینه ساز تحول و توسعه صنایع چوب و کاغذ باشد.
بی تردید مشکل تامین مواد اولیه چوبی مورد نیاز واحد های صنایع چوبی و کمبود این مواد می تواند عواقب بسیار ناگواری را به دنبال داشته باشد که تعطیلی کارخانجات، عدم امکان اجرای تعهدات پیش بینی شده در کتابچه طرحهای جنگلداری به دلیل محدودیت منابع مالی تامین هزینه های اجرائی بخش جنگل که عمدتا از طریق واحد های صنعت چوب تامین می گردند و بکاری تعداد کثیری از نیروها از جمله این عواقب می باشد که کمترین تاثیر بیکاری این نیروها که عمدتا از روستائیان و جنگل نشینان و نیروهای بومی و محلی می باشند افزایش خطر تعدی و تجاوز به جنگل و عرصه های جنگلی است بر همین اساس و به دلیل ارتباط مستقیم حفظ و حراست جنگل با آن باید نهایت سعی و تلاش جهت رفع این مشکل معمول گرددکه موارد زیر می توانند بخشی از راه های فائق آمدن بر آن باشد.
– بهره گیری از ورزیده ترین نیروهای کارشناسی و تلاش همه جانبه جهت تهیه طرح های علمی و کاربردی.
-تاکید بر روی اجرای برنامه های مندرج در کتابچه طرح های جنگلداری به عنوان محور و اساس کارها وپرهیز از انجام کارهای سلیقه ای و دوری از اندیشه افراط و تفریط در مسائل کارشناسی.
– جلوگیری از صدور مجوز تاسیس و راه اندازی کارخانجات جدید صنایع چوبی و بر خورد قاطع با کارگاههای مصرف کننده چوب غیر مجاز.
– حمایت جدی و همه جانبه از برنامه زراعت چوب به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر .
– ایجاد تسهیلات قرنطینه ای جهت واردات هر چه سریعتر چوبهای مصرفی واحد های بزرگ صنایع چوبی وتامین بموقع چوب مصرفی کارخانجات.
– گسترش فرهنگ بازیافت دربین عموم مردم از طریق رسانه های گروهی و تلاش برای شناساندن اهمیت لزوم توجه به این امر در بین افراد جامعه.
اصلاح شیوه های مدیریت جنگل و کاهش ضایعات در هنگام بهره برداری
هر گونه قطع در جنگل باید منطبق بر کار علمی و در جهت احیاء و توسعه پایدار جنگل باشد. همیشه باید شرط اول تهیه و اجرای یک طرح جنگل داری لحاظ گردد اما با این شرط از انجام کارهای احساسی هم اجتناب شود. تا زمانی که زمینه های سرمایه گذاری در این جنگلها فراهم نگردد از بهره برداری مدرن چیزی جز جایگزینی اره متوری به جای اره های دستی متصور نیست.مجریان طرح ها باید ترغیب به سرمایه گذاری دراز مدت و به کارگیری نیروی انسانی ماهر شوند. تا ضمن خارج کردن تنه ها از داخل جنگل در مرتبه اول در کارخانه های روکش گیری از آنها استفاده گردد و چنانچه قابل روکش گیری نباشد در کارخانه چوب بری برش داده شده تا حداکثر ارزش افزوده از تنه های درختان بدست آید. چوبهای بریده شده در کارخانه های چوب بری اساس فروش چوب در کشور گردد و در نهایت مجریان طرح ها با پایین آوردن هزینه ها و ضایعات بتوانند به سود سرمایه گذاری خود دست یابند و آینده جنگلها مورد مخاطره قرار نگیرد.
مدیریت پایدار منابع جنگلی از دیگر مواردی است که باید مورد توجه جدی قرار گیرد. ضرورت دستیابی به مدیریت پایدار منابع جنگلی در جهت حفظ، احیاء، توسعه و بهره برداری از این منابع از بدیهیات است. با توجه به ارتباط تنگاتنگ مردم محلی با منابع جنگلی و همچنین کمبود پرسنل و امکانات، جهت دستیابی به مدیریت پایدار این منابع، جلب مشارکت مردم محلی در این زمینه به عنوان یک راهکار اساسی مطرح می باشد. در همین راستا کشورهای مختلف جهان به خوبی به نفش مردم محلی در حفظ منابع طبیعی به خصوص منابع جنگلی پی بردهاند که استفاده از تجارب این کشورها در این زمینه می تواند بسیار کارساز باشد.