جايگاه صنايعدستي و موزهها در انتقال باورها و اعتقادات اقوام مختلف ايراني از آنجا مهم به نظر ميرسد که بارها مورد تأکيد مسئولان و متوليان اين حوزه قرار گرفته است.
صنایعدستی و موزهها دو بخش مهم فرهنگی و اجتماعی هستند که بنا به رسالت خود در انتقال فرهنگ گذشته به آینده نقش موثر و مهمی را ایفا میکنند زیرا که هر کدام با توجه به نوع برنامه ریزیهای زیر ساختی خود به قصد دستیابی به اهداف فرهنگی و هنری و بعضاً اقتصادی میتوانند در بهبود شرایط موجود قدم های موثری بردارند.
موزهها بنا به نظر شورای جهانی موزه محلی برای آموزش، پژوهش، حفظ و احیای دست ساختهها و آثار فرهنگی هنری اقوامی است که نمادی از میراث فرهنگی هر ملتی محسوب میشود و صنایعدستی اقوام در حقیقت به عنوان سمبلی از باورها و سنتهای گذشتگان با اشکال و فرمهای متنوع خود نمادی از همان میراث فرهنگی است تا اینجا مشخص است که موزه مهمترین نهاد آموزشی و سرگرمی برای عموم با مخاطبان متنوعی است که میتواند نقش موثر و سازندهای در انتقال فرهنگ و آموزش و پرورش و احیانا ترویج سنت ماهوی یک ملت داشته باشد.
نقش مهم و مورد ادعای موزهها در عرصه جهانی جستجو ، حفظ و احیاء آن چیزی است که هویت و ماهیت ملی یک ملت را میسازد چیزی که میتواند در ایجاد سنگ بنای یک فرهنگ استوار و حرکت به سوی وحدت ملی اقوام حساس ترین وظیفه را بر عهده بگیرد موزهها میتوانند در بالا بردن سطح آگاهی عموم نسبت به اهمیت میراث ملموس و ناملموس از طریق اثبات هویت اشیا و آثار تاریخی و معاصر به وظیفه خود عمل کنند و در این مسیر قادرند به عنوان اصلیترین پایگاه در امر تبلیغ و تغییر نگرشهای فرهنگی فعالیت عمدهای داشته باشند.
چرا که موزهها در بدنه آموزش موزهای سعی دارند تا رموز نهفته اشیاء و آثار تاریخی خود را آشکار کرده و در حفظ و حراست از آنچه میراث فرهنگی نامیده میشود قدمهای بنیادین بردارند هر قطعه موزهای در حقیقت همان دست ساختهها و صنعت دستی است که مبانی ساختاری آن از گذشته به ما رسیده و حاوی مفاهیم مختلف فرهنگی اجتماعی و تاریخی است که میتواند نشان دهنده سبک زندگی آداب و رسوم و سنت سازندگان منطقهای خود باشد چیزی که در حال حاضر با توجه به نوع اهمیت طرحها و نقشهای سنتی و اصیل و بومی هر منطقه نوعی مالکیت را بوجود آورده است و این یکی از دلایل مهم برای اثبات حقانیت طرحها و نقشهای سنتی ایرانی در عرصه جهانی و مالکیت فکری است .
چند سالی است که با توجه به اهمیت این هنر و صنعت در عرصه فعالیتهای میراث فرهنگی و به ویژه حوزه گردشگری و جذب توریسم مشکلات پیش روی توسعه و ترویج صنایعدستی ایرانی در بازار داخلی و خارجی پر رنگ تر شده است زیرا که استفادههای غیر قانونی از نوع طرحها و نقشهای ایرانی در ساختههای چینی و هندی و همچنین ضرباتی که به توسعه این هنر در بازار های جهانی وارد آورده است موجب کسادی بازار صنایعدستی نسبت به گذشته شده است.
نبود امکانات حمایتی و متعاقباً نبود مواد اولیه مرغوب در تولیدات فنی محصولات صنایعدستی و از همه مهمتر نبود آگاهی و هوشیاری مردم نسبت به اهمیت فرهنگی و هنری این گونه آثار و اشیا که بعضاً به ضعف در نوع طرحها و نقشها و یا تکراری بودن آن در ساخت مربوط میشود موجب شد تا قریب به اتفاق کارگاههای هنری تولیدات صنایعدستی با تعطیلی روز افزون روبرو بوده و عموم مردم بنا به قیمتهای بالای محصولات تولیدی مرغوب و یا احیاناً نداشتن کیفیت برای مابقی محصولات صنایعدستی کاربردی فقط به خرید برخی از اشیاء دکوری صنایعدستی رو آورده و به این شکل از توسعه و ترویج استفاده از اینگونه آثار جلوگیری به عمل آید.
نبود آگاهی و تبلیغات مؤثر و همه گیر از طریق رسانهها و از همه مهمتر نبود حمایتهای مادی و معنوی دولت به صورت یک سیستم وابسته به پیکره نظام مند دولتی و یا نبود جذابیتهای ظاهری اشیاء و کیفیت پائین محصولات صنایعدستی چیزی است که در آینده منجر به ضعف و نابودی این صنعت و هنر خواهد شد و در اینجاست که با توجه به وظایف اصلی موزهها در رشد و توسعه فرهنگ گذشته و احیای آنچه به آن رسالت فرهنگی و ملی میگویند میتوان پلی بین موزهها و همچنین صنایعدستی به عنوان مهمترین نماد میراث فرهنگی ایران ایجاد کرد زیرا صنایعدستی از جهات گوناگون برای محققان و مورخان دارای اهمیت است.
در کشورهای بزرگ صنایع و هنرهایی وجود دارد که صرف نظر از اهمیت اقتصادی آن، مردم بهای بیشتری به آنها میدهند و علت آن را در معرفی فرهنگ و تمدن گذشته خود به ملتها دانستهاند و این معرفی بسیار مهمتر از معرفی صنعت پیشرفته امروزی آنها قلمداد میشود .
مدتها است که ترویج و توسعه فرهنگ ایرانی و اسلامی از وظایف خطیر موزهها محسوب میشود و متولیان این امر با تقویت بنیه پژوهشی و آموزشی موزهها و جذب علاقمندان مستعد به اصول آموزش و پرورش و همچنین برنامه ریزیهای فرهنگی از قبیل برپایی نمایشگاههای متعدد از میراث گذشتگان محفوظ در مخازن موزهها نفسی تازه در کالبد موزهها دمیدهاند.
جذب هنرمندان و صنعتگران ایرانی به موزهها که با پشتوانههای فرهنگی و تاریخی دینی به خلق آثار و اشیاء منحصر بفرد پرداختهاند، توانسته است که به نوعی به رسالت آموزشی و پژوهشی در فضای فرهنگی هنری موزه ها عمل کند و از آنجا که هر اثر موزهای تنها یک شی مرده نیست و در خود داستانی دارد مطالعه نوع آثار تاریخی و هنری گذشتگان که همواره رموز و اسراری را برای آیندگان فاش میکند را بر خود واجب دانسته است زیرا هر شیئی چه موزهای و چه صنایعدستی معاصر حرفی برای گفتن دارد .
این مطالعات شاخصهای برای هر قوم میتواند یک غرور ملی و منطقهای را به لحاظ اصالت فرهنگی و ملی به وجود آورد که همان اثر از منطقه باستانی و یا تاریخی آن قوم بدست آمده است و این نوعی تبلیغ پایدار و ریشهای به دعوت از حمایت مردم و مخاطبان از هر صنف به موزهها و تشویق به استفاده از دست ساختههایی کهن با نقشها و طرحهای موزهای (صنایع دستی) است.
به عنوان مثال نوع طرح و نقش و رنگ سفالینههای منطقه یزد با نقشهای ماهی، خورشید و چهارخانه و رنگهای خاص خود گویای یک نوع فرهنگ و باور خاص منطقهای است که میتواند در تثبیت اصالت این نوع نقوش و پیشینههای چندین هزار ساله تاریخی و باستانی این اقوام اشاره داشته باشد.
در تاریخ گذشته، ایرانیان هیچ تفاوتی بین صنعت و هنر قایل نبودند و هر آنچه در موزههای ما زینت بخش ویترینها است تماماً صنایعدستی سازندگان است که با توجه به ارزشهای معنوی و دینی و فرهنگی منطقهای خود آثاری را خلق کردند و به زیبایی تمام از نمادها و نشانههای آئینی و اسطورهای و دینی خود برای تزئین و زیبا سازی اینگونه آثار تاریخی بهره بردند بدون اینکه تفاوتی برای ساختارهای فرهنگی خود قایل باشند.
موزه و اشیای صنایعدستی همگام با هم در توسعه و ترویج و آموزش آموزههای فرهنگی و دینی و هنری اقوام متعدد ایرانی میتوانند به وظیفه خود عمل کنند و با شناخت پیشینه طرحها و نقشها و رنگهای بکار رفته در اشیای صنایعدستی فعلی ارتباطی نزدیک بین گذشته و آینده را برقرار کرد و این از اهم وظایف موزهها در امر اطلاع رسانی و کشف فرهنگ نهفته اشیای صنایعدستی معاصر است که به نوعی وحدت ملی و فرهنگی اقوام متعدد ایرانی را رقم میزند .