جذابیت سینمای صامت به دلیل وجود تصویر متحرک میتوانست دوران باشکوه تاریخ سینما را یدک بکشد. اگر چه این دوران از نمایش فیلمهای کوتاه مدت شروع شد اما کم کم با ورود کپشن نمایشی و مختل نمودن نمایش به عنوان بک تکنیک جدید، زمان نمایش را بیشتر نمود و به جذابیت فیلم افزود. از 1894 با حضور دستگاه Kinetoscope جهت نمایش فیلم صامت توسط ادیسون تا نمایش نخستین فیلم صدادار تقریبا سی سال میگذرد. در طی این مدت بیش را یکصد اختراع به ثبت رسیده که میتوانستند ارتباط اصلی و یا فرعی با سینمای ناطق داشته باشند.
در اواخر ۱۸۸۰ همکاری ادیسون با ویلیام کندی، لوری دیکسون منجر به تولید یک دستگاه دوربین فیلم برداری شد، سپس دیکسون با توسعه آن اقدام به ساخت دستگاه Kinetoscope نمود که می توانست با گرامافون ادیسون صدای هماهنگ با تصویر متحرک تولید نماید. دیکسون در سال ۱۸۹۴ توانست با نمایش فیلم کوتاه توسط این دستگاه به کار خود ادامه دهد. مسئله مهمِ همزمانی صدا با تصویر چندان دقیق اجرا نمی شد.
در سال ۱۸۹۵ توسط برادران لومیر در پاریس دستگاه سینماتوگراف دو منظوره اختراع شد . این دستگاه در ابتدا به عنوان دوربین فیلمبرداری عملیات ثبت فیلم را انجام می داد، و سپس به صورت پروژکتور نمایش فیلم عمل می نمود. بطوریکه با شارژ نوار فیلم ظاهر شده در همان دستگاه و نصب یک پروژکتور نور در پشت آن، میتوانستند آن را برای نمایش عموم آماده نمایند.
پس از گذراندن شرایط اولیه نمایش عمومی اکنون نکته مهم و جذاب پخشِ صدای فیلم در سالن سینما مورد توجه قرار گرفت. از سال ۱۹۰۲ الی ۱۹۲۶ که دوران سینمای صامت است،استقبال ویژه ای توسط مخترعین و مبتکرین از سینما با صدا صورت گرفت. در این دوره بیش از یکصد مورد وسیله مربوط به سینمای صدادار ابداع شد.
به تصور من مهمترین اختراع این دوره سینما ، میتوان تنها یک اختراع را موجز و موثر دانست. این اختراع لامپ ترایود(Triod) تقویت کننده دامنه سیگنال الکتریکی است که در سال ۱۹۰۶ توسط دکتر لی دو فارست به ثبت رسید. لامپ اودئون نقطه عطفی در تاریخ تحولات مخابرات، رادیو و تلویزیون ایجاد نمود.
تا قبل از این اختراع، اغلب کسانی که به نوعی در ضبط صدا بر روی گرامافون فعالیت می کردند، هیچیک قادر به افزایش حجم صدای دستگاه پخش گرامافون نبودند. همچنین نمیتوانستند صدای گرامافون را در سالن نمایش مملو از جمعیت پخش کنند. حتی ادیسون به ضعف دستگاه گرامافون استوانه ای خود جهت پخش صدا داخل سالن نمایش نیز پی برده بود و بارها اقدام به ساخت تقویت کننده مکانیکی صدا کرد؛ اختراع بعدی ادیسون دستگاه(Vitascope) بود که تا حدودی میتوانست فیلم را با صدا هماهنگ پخش نماید اما در مورد حجم صدا، هنوز مسله حل نشده بود. صدای دستگاه گرامافون با حجم ثابت پخش می شد.
ابزار و محیط مناسب ضبط صدای فیلم در سال ۱۹۲۱ توسط لی دو فارست به نام فوتو فیلم اختراع شد. این دستگاه می توانست صدای گوینده را توسط میکروفن دریافت نماید و سپس علایم الکتریکی صوت را به تغییرات نور و در انتها به صورت تغییرات شیمیایی بر روی فیلم ثبت کند. علایم الکتریکی خروجی بعد از عبور از یک دستگاه تقویت کننده صوتی، توسط بلندگو برای عموم پخش می شد.
اکنون سینما به ابزار پر قدرتی مجهز شده بود تا تماشاگران بیشتری را به سالن نمایش جذب نماید.
برادران وارنر با آزمایشگاه بل برای ساخت دستگاه نمایش فیلم صدادار وارد قرارداد شدند. متخصصین آزمایشگاه بل که سالها قبل در ضبط دیسک گرامافون فعالیت داشتند، متوجه شدند که اکثر ابزار مربوط به تولید فیلم صدادار را در اختیار دارند. این ابزار عبارت بودند از: میکروفن (الکساندر گراهام بل)، بلندگو (Altec)، ضبط صوت دیسک (گرامافون) و آمپلی فایر صوتی (لامپ ادئون اختراع لی دو فارست). تنها رابط این دو دستگاه بررسی و ابداع روشی بود که بتوانند مشکل همزمانی صدا با تصویر را حل نمایند.
طول نمایش فیلم تقریباً ۱۱ دقیقه بود و برای ضبط صدای آن لازم بود که محیط جدیدی طراحی نمایند تا زمان آن را افزایش دهند. تا آن موقع زمان پخش دیسک گرامافون ۱۰ اینچی با ۷۸ دور در دقیقه تقریبا بین ۳ الی ۴ دقیقه بود ؛ به همین منظور ابتدا قطر دیسگ را تا ۱۶ اینچ افزایش دادند و سپس دور آنرا تا ۳۳ و ۱/۳ دور در دقیقه (۱۰۰ دور در ۳ دقیقه) کاهش دادند. با این روش زمان ضبط دیسک افزایش یافته بطوریکه هر حلقه فیلم تنها به یک دیسک ۱۶ اینچی اختصاص می یافت. نام دستگاه جدید ویتافون بود و برای همزمان نمودن صدا با فیلم می توانستند توسط ابزار گاورنر تا اندازهای سرعت گردش دیسک را کنترل نمایند.
برادران وارنر توانستند با دستگاه ویتافون در سال ۱۹۲۶ با به نمایش در آوردن فیلم دون خوان، صدای فیلم را توسط دو بلندگو پخش نمایند. این دو بلندگو یکی در پشت پرده و دیگری در جلوی پرده سینما قرار داشتند.
در تاریخ سینما نام نخستین فیلم صدادار، به فیلم خواننده جاز «The Jazz Singer» معروف شده است؛ شاید به این دلیل که توانست برای نخستین بار دیالوگ را به متن فیلم اضافه نماید؛ استقبال بی نظیر مردم از این فیلم توانست عنوان نخستین فیلم صدادار را به خود اختصاص دهد.
در فاصله بین سالهای ۱۹۲۹ الی ۱۹۳۳ کلیه کمپانیهای مربوط به فیلمسازی، صدای فیلم را به حاشیه فیلم منتقل نمودند. با اینکه صدای سرصحنه نیز میتوانست با دستگاه فوتو فیلم ثبت شود اما کلیه امور صدای فیلم پس از مراحل تدوین فیلم می توانست به مرحله تولید صدا برسد و اینگونه شد که ثبت صدا بر روی فیلم توانست یک پارگراف در فیلمسازی باز کند که به آن مرحله ( ADR) و (Foley) میگفتند.
در سال ۱۹۳۸ اتقاق مهم دیگری در سینمای برای صدا بوجود آمد که جمعیت کثیری را به سالن سینما کشاند. فیلم انیمیشن فانتاسیا با سالن ویژه، این بار توانست نخستین صدای سه بعدی استریوفونیک را به نمایش بگذارد. در سالنی که ویژه این نمایش طراحی کرده بودند، صدا از سه جهت راست، وسط و چپ پخش می شد و برای نخستین بار بود که افکتهای صوتی در فضای سالن حرکت می کردند. در آپاراتخانه این سینما دو دستگاه پخش فیلم نصب شده بود که یکی جهت پروژکتور فیلم بود و دیگری فیلم مربوط به صدا را بطور همزمان به گردش در می آورد. این فیلم به مدت چهار سال بر روی اکران بود.
محیط اپتیک برای ضبط صدا چندان مناسب نبود. با اینکه طول عمر متناسب با خود فیلم را داشت، اما از جهت کیفیت و پاسخ فرکانسی چندان دلچسب نبود. به عبارتی با ورود محیط ضبط مغناطیسی به عرصه موسیقی و توانایی دستیابی به کیفیت (Hi- Fi) متخصصین به فکر جایگزین نمودن حاشیه اپتیک با مغناطیس شدند. کیفیت اپتیک در بهترین شرایط داری نسبت سیگنال به نویز (۴۵db) بود و نمی توانست موجب افزایش قدرت صدا در سالن نمایش شود؛ زیرا با افزایش حجم صدا توسط آمپلی فایر، دامنه نویز اپتیک هم در سالن شنیده میشد. اما محیط مغناطیس با کیفیت نسبت سیگنال به نویز (dB65) امکان جلب تماشاگران بیشتری جهت شنیدن صدای چند کاناله را فراهم می نمود.
در اوایل دهه ۵۰ میلادی دو اتفاق مهم دیگر سینما دگرگون کرد. نخست ورود پرده عریض(Wide Screen) و نمایش فیلمهای ۷۰ میلی متری و سینمای اسکوپ ۳۵ میلی متری جذابیت سینما را افزون نمود. دوم بکارگیری حاشیه مغناطیس برای بالا بردن کیفیت صدا که میتوانست جذابیت تصویر را افزونتر نماید.
ورود پرده عریض سینما می توانست تماشاگران بیشتری را به سالن نمایش جلب نماید. تعداد تراکهای صدا قادر بود تعداد بلندگوهای سالن را افزایش داده و صدای فیلم را به صورت استریوفونیک پخش نماید. در نمایش فیلم ۷۰ میلیمتری از شش نقطه صدا پخش میشد. پنج باند مربوط به جلوی پرده چنان عمل مینمود که اگر به فرض درشکه ای از سمت راست وارد صحنه نمایش میشد تا خروج آن از صحنه، صدای آن توسط پنج نقطه تعقیب میشد. بطوریکه حرکت و جابجایی صدا با سوژه، بیننده را جذب می کرد. علاوه بر آن به دلیل کیفیت بالای محیط مغناطیس می توانستند برای برخی از صحنه ها مانند شلیک توپ و یا صدای انفجار با حجم بالای صدا تماشاکر را غافلگیز نمایند.
در اواخر دهه ۷۰ حاشیه اپیتک صدا به تسخیر کمپانی دالبی درآمد. دالبی که در سال ۱۹۶۶ روش نوع A را برای کاهش نویز به بازار حرفه ای ارایه کرد. سپس با تغییر سطح تصمیم گیری دامنه نویز به نام دالبی B در سال ۱۹۶۸ جهت استفاده بر روی محصولات عمومی ارایه داد و سپس همین محصول را در سال ۱۹۷۰ بر روی نوار کاست نصب نمود. وی با بررسی دامنه نویز حاشیه اپتیک و ارایه روش کاهش دامنه نویز ویژه پخش فیلم ۳۵ میلی متری توانست در سال ۱۹۷۵ تحت عنوان دالبی استریو آن را عملی نماید و در سال ۱۹۷۷ با دو فیلم «جنگ ستارگان» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» عملاً حاشیه اپتیک را از محیط مغناطیس پس گرفت.
کمپانی دالبی در سال ۱۹۸۲با یک ترفند الکترونیکی توانست دو تراک حاشیه اپتیک را با چهار کانال صوتی ترکیب نماید. محیط پخش یک فضای آکوستیکی مجازی در پشت سالن ایجاد کرد که آنرا فراگستر (Surround) مینامند. در این صورت از چهار کانال دریافتی شش باند ساخته می شود. تعداد پنج باند اصلی و یک باند فرعی (LFE) روش جدید پخش (۵.۱) ابداع می شود. این روش پخش؛ بعدها به نام (Pro-Logic) معروف میگردد. با توسعه دادن فیلتر دالبی به نام (Spectral Recorder) این روش در سال ۱۹۸۶ به نام (Dolby-SR) تثبیت می شود.
در ایران برای نخستین بار فیلم سینمایی «متولد ماه مهر» به کارگردانی احمد رضا درویش در سال ۱۳۷۸ به روش دالبی SR تبدیل و اکران شد.
کمپانی دالبی در سال ۱۹۹۱ با اشغال فواصل دندانه فیلم برای نخستین بار محیط دیجیتال را با نام (Dolby SR-D) به سینما وارد نمود. در این روش کانالهای پشت از هم تفکیک طراحی شده بودند تا افکتهای واقعی قابل اجرا باشند.
طول موج فرکانسهای پایین بسیار بلند است و به همین دلیل هیچگاه منبع آن برای شنونده معلوم نمی شود، لذا بلندگوی (SubWoofer) برای پخش افکتهای فرکانس پایین (LFE) مکان خاصی برای نصب آن در سالن سینما در نظر نمیگیرند،معمولا در پشت پرده نمایش نصب می شود.
در ایران برای نخستین بار فیلم سینمایی «دوئل» به کارگردانی احمدرضا درویس در سال ۱۳۸۳ به روش (Dolby SR-D) تبدیل و اکران شد.
کمپانی(Digital Theater System DTS) برای نخستین بار فیلم پارک ژوراستیک را در سال ۱۹۹۷ برای نمایش خانگی به فرمت ( DTS) بر روی دیسک فشرده آماده نمایش کرد. ورود فرمت صدای (DTS) به سینما با اضافه نمودن یک نوار نوری در حاشیه فیلم بود. این نوار باریک یک رمز زمانی ۲۴ بیتی، فرمان همزمانی روی(CD) را تولید می کرد. فیلمهایی که براساس این روش تولید می شدند، به همراه یک دیسک فشرده قابل پخش بودند.
برای نخستین بار فیلم سینمایی «نیمه پنهان» به کارگردانی تهمینه میلانی در سال ۱۳۸۰ به روش ( DTS) آنالوگ تبدیل و اکران شد.
برای نخستین بار فیلم سینمایی «آفساید» به کارگردانی جعفر پناهی در سال ۲۰۰۶ به روش (DTS) تبدیل شد.
انتخاب سه لوگوی (Dolby Digital, SDDS, DTS) در تیتراژ پایانی فیلمهای سینمایی بیانگر حساسیت بالای تهیه کننده در صدای فیلم است. چرا که با انتخاب سه نوع فرمت صدا میتواند شرایط مساعدی جهت پخش صدا در هر نوع سالن سینما را ایجاد نماید.
با پیشرفت محیط نمایش از آنالوگ به دیجیتال، محیط صدا نیز به صورت دیجیتال با فرمت (ADAT) و هشت باند صدا بر روی نوار مغناطیس ضبط می شود. این صدا به همراه تصویر دیجیتالی توسط پروژکتور داده ها در سالن نمایش پخش میشود.
اواخر دهه ۱۹۲۰: صدا در فیلمهای صامت اولین سالهای اختراع سینما به موسیقیهای ارکسترال یا نوازندگیهای تک نفره ختم میشد. این فیلمها در نبود دیالوگ برای برقراری ارتباط بیشتر با تماشاچی، به مناسبت هر صحنه موسیقی ضبط شده یا زندهای پخش میکردند.
اواخر دهه ۱۹۳۰: در آن زمان صدا کمکم داشت راهش را در سینما باز میکرد؛ اما به نظر فیلمسازان آن دوره صدا کابوسی غیرقابل پذیرش بود. از نظر آنها فیلمهای صامت، آثار کاملی بود که هیچ نیازی به ورود عنصری به نام صدا نبود.
اواخر دهه ۱۹۴۰: رکود اقتصادی در آمریکا با ورود صدا در سینما همزمان شده بود. برای همین هم خیلی از فیلمسازان تمایلی برای ورود صدا به فیلمهایشان نداشتند. اما بعد از بهبود شرایط اقتصادی، قابلیت جادویی صدا بیشتر برای سینماگران معلوم شد. در این زمان کسانی که دل خوشی از ناطق شدن فیلمها نداشتند سر عقل آمدند و حالا شروع به دیالوگنویسی برای شخصیتهای فیلمها کردند.
اواخر دهه ۱۹۵۰: در این دهه صدا باعث تحول اساسی در سینما شد. حالا دیگر موسیقی و دیالوگنویسی جزو جدا نشدنی فیلمها بود و وقت این بود که تماشاچیها صداهای محیط را هم در سالن بشنوند.
اواخر دهه ۱۹۷۰: حالا شنیدن صدای محیطی در فیلمها اینقدر عادی شده بود که فیلمسازان دنبال ارتقای این ساختار بودند. در این سالها تکنولوژی صدای دالبی به سینما راه پیدا کرد که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت.
اواخر دهه ۱۹۹۰: تغییر سلیقه فیلمسازان در استفاده از صدا باعث شد تا تماشاچیها از تماشای فیلم در سالن سینما لذت بیشتری ببرند. حالا وقت ورود افکتهای صوتی و جلوههای شنیداری در سینما بود.
دهه ۱۹۹۰ تا امروز: پیشرفتهای فنی به اوج خود رسیده است. حالا فیلمهایی مثل «آواتار» ساخته میشود که صدا و افکتهایی که تماشاچی میشنود، در میزان برقراری ارتباط او با فیلم بشدت تاثیرگذار است. پخش صداهای تفکیک شده، دقیق و پر از جزئیات از آخرین دستاوردهای ورود صدا به سینماست.
